مردمان این شهر عمریست معرفت را گدایی می کنند . . .
اما نمی دانند که سرچشمه معرفت از قلب پاک تو می جوشد!!!!
روزها و ساعت ها و دقیقه ها و ثانیه ها . . .
همه و همه نبودنت را به رخم میکشند!!!
اما من هنوز . . .
با یک شاخه گل . . .
کنار پنجره . . .
به انتظار آمدنت نشسته ام!!