سلام مسافر!
نامه ای برایت مینویسم از اشک . . .
از نبودنت که به جانم چنگ می زند . . .
دلم برای صدایت تنگ شده . . .
دلشوره عجیبی دارم . . .
نکند تو نیایی و چشمانم به در خشک شود . . .
می بینی که نبودنت چه بلایی بر سرم آورده . . .
انتظار سخت است . . .
سخت . . .
خلاصه بگویم ، حال من خوب است . . .
اما تو باور نکن!
منی که تنها با اسم تو لرزه بر دلم می افتد . . .
از من می خواهی با رفتنت ویران نشوم!؟
فراموش کردنت که جای خود دارد . . .
بگذار مردمان هرچه می خواهند بگویند!!!!
مهم این است که تو از نژاد بارانی . . . .
ای مسافر!
گاهی وقتها نمی دانم چگونه باید شروع کنم . . .
از کجا بگویم . . .
فقط یک چیز را خیلی خوب می دانم . . .
و آن این است که . . .
.
.
.
دلم شکسته!
ای مسافر . . . . . .
خسته شدم از نفس کشیدن میان این همه سیاهی . . .
دلم هوای آبی نفسایت را می خواهد!!