حالم خوب است!اما تو باور نکن!
حالم خوب است!اما تو باور نکن!
مسافر خسته بود . . .
غصه ای تلخ از مردم شهر رو دلش سنگینی می کرد!!!
به دوردستها خیره شد. . .
تک درختی سبز خود نمایی می کرد!!!
لبخند کم رنگی بر صورت خسته مسافر نقش بست!!!
با خود گفت حالا که مردمان دلم را شکستند من دل به این تک درخت سبز می بندم چون می توانم تا ابد بر آن تکیه کنم!!!
او هرگز دلم را نخواهد شکست!!!
و به سمت تک درخت حرکت کرد . . .